
به نام حضرت دوست که هرچه داریم ازوست....... مطالبی که در اختیار خوانندگان عزیز و محترم قرار می گیرد ، برگرفته از تجارب چندین سال کار آموزشی در مدارس و تلمذ و شاگردی نزد بزرگان و مفاخر علم و ادب می باشد که امید است مورد عنایت و استفاده قرار گیرد . نظرات ارزنده ی شما قطعاً چراغ راه ما خواهد بود ؛ لطفاً ما را از پیشنهادهای سازنده ی خود محروم نفرمایید .
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
اصوات گفتاری
اگر در حرفهای کسی که سرگرم گفتگو با شما است فقط به اصوات گفتارش توجه کنید چه خواهید شنید؟ جواب این است که بهجای سیلان مداوم گفتار، زنجیرهای از طبقات صوتی جداگانه خواهید شنید که واج (phoneme) نام دارند. هر واج معرف طبقهای از اصوات است که از لحاظ فیزیکی متفاوت هستند، اما بهصورت واج واحدی ادراک میشوند. برای مثال، صدای متناظر با اولین حرف واژهٔ boy یکی از واحدهای واجی است که بهصورت /b/ نمایانده میشود. (توجه شود که هرچند واجها ممکن است متناظر با حروف الفبا باشند، اما در هر حال نه حروف الفبا بلکه اصوات گفتاری هستند.) در زبان انگلیسی، اصوات گفتاری به ۴۰ واج تقسیم میشوند.
آدمی میتواند صوتهای واجهای گوناگون زبان را تشخیص دهد، اما در تشخیص صوتهائی که به واج واحدی تعلق دارند چنان کارآمد نیست. برای مثال، صوت متناظر با حرف اول واژهٔ pin را با صوت متناظر با حرف دوم واژهٔ spin در نظر بگیرید (کوپر - Cooper، شنکوایلر - Shankweiler، استادرت - کندی - Studdert - Kennedy، در ۱۹۶۷). این دو صوت به واج /p/ تعلق دارند و برای گوش ما هم صوت واحدی هستند، اما ویژگیهای فیزیکی متفاوتی دارند. صوت /p/ در واژهٔ pin با دَمش مختصری همراه است، اما در واژهٔ spin چنین نیست (برای درک این نکته سعی کنید هنگام تلفظ این دو کلمه دستتان را بهفاصلهٔ کمی از دهانتان نگهدارید). بنابراین، طبقات واجی، همچون صافی عمل میکنند، بهاین معنی که جریان پیوستهٔ گفتار را به زنجیرهای از واجهای آشنا تبدیل میکنند.
هر زبانی سلسله واجهائی جدا از سایر زبانها دارد، و این خود یکی از دشواریها در فراگیری تلفظ واژههای زبان خارجی است. در هر زبان دیگر ممکن است واجهائی باشند که در زبان انگلیسی وجود ندارند. حتی تشخیص این قبیل واجها ممکن است پس از مدتهای طولانی برای ما میسر شود تا چه رسد به اینکه بتوانیم آنها را تولید کنیم. برای نمونه، دو صوت مختلف /p/ که در زبان انگلیسی متناظر با واج واحدی هستند در زبان هندی متناظر با دو واج متفاوت شناخته میشوند. یا تمایزی که در زبان انگلیسی بین دو صوت قائل میشویم و آنها را دو واج متفاوت میشناسیم ممکن است در زبانهای دیگر وجود نداشته باشد. مثلاً در زبان ژاپنی دو صوت r و l زبان انگلیسی (واجهای /r/ و /l/) بهعنوان واج واحدی ادراک میشوند.
واجهائی که بهطرز صحیحی با هم ترکیب شوند بهعنوان واژه ادراک میشوند. در هر زبان توالی واجها تابع قواعد خاصی است. مثلاً، در زبان انگلیسی واج /b/ نمیتواند در آغاز واژه بهدنبال واج /p/ بیاید (برای نمونه، سعی کنید واژهٔ فرضی pbet را تلفظ کنید). تأثیر این قواعد واجی هنگام گوش دادن به گفتار آشکار میشود. ادراک زنجیرهٔ واجها وقتی دقیقتر است که واجها مطابق قواعد زبان تنظیم شده باشد تا زنجیرهای که این قواعد را نقض میکند. بههنگام گفتار، تأثیر این قواعد بیشتر هم میشود. برای نمونه، انگلیسیزبان در تلفظ حالت جمع واژههای بیمعنائی که قبلاً نشنیده مشکلی ندارد. دو واژهٔ بیمعنی zuk و zug را در نظر بگیرید. طبق قاعدهٔ سادهای در زبان انگلیسی، برای ساختن حالت جمع واژهٔ zuk واج /s/ به آخر آن افزوده میشود - همان واجی که در آخر واژهٔ miss میشنویم. اما آوردن واج /s/ بهدنبال واج /g/ خلاف قاعدهٔ زبان انگلیسی است. در این مورد باید از قاعدهٔ دیگری استفاده کنیم که برطبق آن واج /z/ به آخر واژه افزوده میشود - همان واجی که در آخر واژهٔ fuzz میشنویم. انگلیسیزبان ممکن است از این قبیل قواعد جمع بستن واژهها آگاه نباشد، اما در هر حال مشکلی در بهکار بردن آنها ندارد. گوئی قواعد ترکیب واجها را میدانیم، ولو آنکه آگاهی هوشیارانهای از آنها نداشته باشیم: از قواعدی پیروی میکنیم که از بیان آنها عاجز هستیم.
واحدهای واژهای
هنگام گوش دادن به گفتار، واژهها را ادراک میکنیم نه واجها را. برخلاف واجها که معنائی ندارند، واژهها واحدهای بامعنائی هستند. اما واژهها یگانه واحدهای زبانی معنیدار نیستند، چون پسوندهائی مانند ان و یا پیشوندهائی مانند بی نیز از معنی برخوردار هستند و میتوان با افزودن آنها به واژهها، واژههای مرکبی با معانی متفاوت ساخت: مثلاً با افزودن ان به آخر واژهٔ چوپان واژهٔ چوپانان ساخته میشود، و با افزودن بی به اول واژهٔ کار، واژهٔ بیکار ساخته میشود. کوچکترین واحد زبانی را با معنی را واژک (morpheme) مینامیم.
بسیاری از واژکها خود واژه محسوب میشوند. اکثر واژهها مانند خانه و دویدن محتوای اختصاصی دارند، اما واژههای معدودی نیز عمدتاً برای بیان حالت دستوری جملهها بهکار میروند. در میان این واژههای دستوری یا واژکهای دستوری (grammatical morphemes) بهگروهی نیز برمیخوریم موسوم به حروف ربط (conjunctives) و حروف اضافه (prepositions)، مانند در، به، با، نزد، زیر. برخی از پیشوندها و پسوندها نیز عمدتاً نقش دستوری دارند. پسوندهای ing و ed از اینگونه واژکهای دستوری هستند (مانند پسوند یم و ید در آخر افعال فارسی ویراستار). پردازش واژکهای دستوری ممکن است از لحاظ کیفی تفاوتهائی با پردازش واژههای محتوائی داشته باشد. شواهد نشان میدهد که در برخی از آسیبهای مغزی، کاربرد واژکهای دستوری بیشتر از کاربرد واژههای محتوای لطمه میبیند (ظریف - Zurif در ۱۹۹۰). علاوه بر این، بعداً خواهیم دید که تفاوتهائی نیز در فراگیری واژکهای دستوری و واژههای محتوائی دیده میشود.
مهمترین ویژگی هر واژه مسلماً معنی آن است. هر واژه را میتوان نامی برای یک مفهوم دانست، و بههمین دلیل نیز معنی واژه، همان مفهومی است که واژه بهعنوان نام آن انتخاب شده است. برخی واژهها مبهم هستند چون برای نامیدن چند مفهوم مختلف بهکار میروند. برای نمونه، در زبان انگلیسی واژهٔ club هم بهمعنی نوعی سازمان اجتماعی (باشگاه) آمده و هم بهمعنی ابزاری برای کتکزدن (چماق یا باتون). گاهی ممکن است ما از ابهام واژه آگاه باشیم، مثلاً در مورد معنی واژهٔ club در جملهٔ احمد به club علاقهمند بود. اما در اکثر موارد، بافت جمله معنی واژه را بهقدری روشن میکند که ما آگاهانه احساس ابهام نمیکنیم. مثال: دلش میخواست به این club بپیوندد به آزمودنی ارائه میشد و سپس بلافاصله واژهای بهعنوان آزمون عرضه میگردید و از آزمودنی خواسته میشد فوراً آن واژه را با صدای بلند بخواند. نتایج نشان داد که هروقت این واژه ارتباطی با یکی از دو معنی واژهٔ club داشت (مانند گروه یا زدن) سریعتر خوانده میشد تا مواردیکه چنین ارتباطی وجود نداشت (مثلاً واژهٔ سیب). این یافته نشان میدهد که هر دو معنی واژهٔ club در جریان فهم معنی جمله فعال شده بودند و هر دو معنی میتوانستند در نقش نشانهای برای فراخوانی واژههای همپیوند با club عمل کنند (تنینهاوس - Tanenhaus، لایمن - Leiman، سیدنبرگ - Seidenberg در ۱۹۷۹؛ سوینی - Swinney در ۱۹۷۹).
واحدهای زبان
واحدهای زبان به ترتیب از کوچک به بزرگ عبارتند از : « واج ، تکواژ ،واژه، گروه، جمله، جمله ی مستقل »
الف ) جمله مستقل:
بزرگترین واحد زبانی است که از واحد های کوچکتر ساخته شده است
جمله مستقل 2 نوع است :
1) جمله مستقل ساده که دارای یک فعل است : « تنها آرزوی من دیدن او بود»
2)جمله مستقل مرکب جمله ای است که دست کم یک وابسته دارد: « تنها آرزوی من دیدن کسی بود که عاشقش شده بودم»
ب ) پیوند وابسته ساز: که ، تا، چون، اگر ، زیرا ، برای اینکه ، به طوری که ، یرا که، هنگامی که و ............
نکته: اگر پیوند های « اما، ولی، و یا» بین دو جمله بیایند جمله مرکب ساخته نمی شود چون این پیوند ها هم پایه ساز هسنتند
جمله چیست؟
جمله سخنی است که بتوان آن را به 2بخش نهاد و گزاره تقسیم کرد .
پس از جمله مستقل بزرگترین واحد زبان جمله است
یاد آوری : میدانیم که نهاد نیز 2 گونه دارد : نهاد جدا و نهاد پیوسته (که همان شناسه است)
نکته : کلیه ی فعل های ماضی نه جز ماضی التزامی در سوم شخص مفرد شناسه ندارد و نمود آواییندارد اما در شمارش تکواژ هایک تکواژ به حساب میاید مانند «عاشق شد 3تکواژ و 2 واژه »
جمله از چه واحد هایی تشکیل میشود؟
جمله از یک یا چند گروه ساخته می شود
سه گروه « فعلی ، اسمی، قیدی » جمله را می سازند از میان این گروه ها گروه قیدی را میتوان حذف کرد زیرا فعل نیازی به آنها ندارد
گروه چیست؟
پس از جمله « گروه» بزرگترین واحد زبان است که از یک یا چند واژه ساخته می شود و در ساختان جمله به کار میرود مثل :مجید – لباس مجید— دکمه ی لباس مجید
هر گروه از یک هسته تشکیل می شودو می تواند تعدادی وابسته داشته باشد
هسته ی گروه اسمی ، اسم و هسته ی گروه فعلی ، بن فعل و هسته گروه قیدی قید یا اسم است
واژه چیست؟
واژه یکی از واحد های زبان است که از یک یاچند تکواژ ساخته می شود و در ساختمان واحد بزرگتر یعنی گروه به کار میرود
مثل: از ، در ، که ،نقش نمای اضافه ، نقش نمای مفعولی و.......... نیز واژه اند
واژه ممکن است یک تکواژ (جزء ) باشد مثل: « من ، عشق » یابیش از یک تکواژ باشد مثل « مهر بان، دانش آموز ان »
تکواژ چیست؟
تکواژ یکی از واحد های زبان است که از یک یا چند واج ساخته می شود .
تکواژ خود بر دو نوع است :
1) تکواژ آزاد : معتا و کاربرد مستقل دارد – مثل : گوسفند ، خر ......
2) تکواژ وابسته:تکواژ گاهی نیز معنای کاربردی مستقلی ندارد و در ساختمان واژه های دیگر به کار میرود ک آن را تکواژ وابسته می نامند مثل : « بان ، گار ، مند» در واژه های « مهربان ، پرهیزگار، هنرمند»
نکته : کلیه ی « وند» ها (پیشوند ، پسوند ، میانوند ) تکواژ وابسته هستند
واج چیست؟
واج کوچکترین واحد صوتی زبان است که معنا ندارد اما تفاوت در معنا ایجاد می کند . واج اگر چه فاقد معنا است ، در واحد بزرگتر یعنی تکواژ به کار می رود
حالا جمله زیر را بررسی می کنیم
عاشقی دردی بود که به خاطر آن مهربان شد
تکواژ : عاشق ی درد ی بود # که به خاطر --- آن مهر بان شد # 15 تکواژ
واژه : عاشقی دردی بود که به خاطر --- آن مهربان شد 10 واژه
گروه : عاشقی دردی بود به خاطر آن مهربان شد
جمله : عاشقی دردی بود به خاطر آن مهربان شد 2جمله
جمله ی مستقل: عاشقی دردی بود که به خاطر آن مهربان شد
اجزای جمله
گروه های سازنده ی جمله به 2 صورت در پی هم قرار میگیرند :
الف) شیوه ی عادی :کاربرد این شیوه در نوشته های « خبری ، اداری ، آموزشی» به روش زیر معمول است:
نهاد همه ی جمله ها در ابتدای جمله می اید.
فعل همه جمله ها درپایان جمله می آید.
ترتیب سایر جمله ها نیز به این صورت است :
1) نهاد + مفعول + فعل
مجید او را دوست دارد
2) نهاد + مسند + فعل
من خوشحال بودم
3) نهاد + متمم + فعل
من با او دوست شدم
4) نها + مفعول + متمم + فعل
مادر بچه را از عشق ترساند
5) نهاد + مفعول + مسند + فعل
او فرزندش را مجید نامید
توجه : گروه های قیدی در جمله جای خاصی ندارند بلکه بر حسب موقعیت یا ضرورت یا تاکید و برجسته نمایی پیش یا پس از نهاد می آیند
ب) شیوه ی بلاغی :
در این شیوه اجزای کلام بر حسب تشخیس نویسنده و برای تاثیر بیشر سخن جابه جا می شوند بدیهی است که این جابه جایی ، با مجوز های دستوری انجام می پذیردو تشخیص نقش آنها به 2 طریق صورت میگیرد:
1) به کمک نقش نما:
اجزای جمله می توانند با نقش نمای خود جابه جا شوند:
با دوست از هر دری سخن گفتیم
از هر دری با دوست سخن گفتیم
2) از طریق معنا :
به دو جمله زیر توجه کنید:
الف) زیبا ترین چیز نگاه پر از عشق تو بود
ب) نگاه پر از عشق تو زیبا ترین چیز بود
از نظر معنا بین این این دو جمله هیج تفاوتی وجود ندارد اما فضای عاطفی هر یک از آنها ، در موقعیت مناسب ، باعث برگزیدن یکی از آن دو می شود.